من معجزه را فردی مینامم
که میشود در آغوشش
عالم و آدم را از یاد بُرد ...
N. SH
زندگی شاید
آن لحظهِ مسدودیست
که نگاهِ من ،
در نِی نِیِ چشمانِ تو
خود را ویران میسازد ...
عطرِ تو دارَد
این هَــوا
سَر بِه هَواتَرین
مَنَـــم...
اول از بیت لبت
با لب خود وصف کنم
لب تو جام شراب و
دهنت قند و عسل
میل از این قند و نباتی
که در او هست کنم
عشق
همین است...
همین که
یک ذره از تو میشود
تمام مـن
اوقاتم که تلخ می شود
زیر لب یک بار صدایت می زنم
و بعد ...
لب هایم را میچشم
چقدر شیرینی تو ...
تــویـی آرام دل مـن
مـبــر ای دوسـت قــرارم ...